مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۸

جانا دل مسکین من این کی پنداشت

کز وصل توام امید بر باید داشت

آسوده بدم با تو فلک نپسندید

خوش بود مرا با تو زمانه نگذاشت