وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۲

شهر، بیم است کزین حسن پرآشوب شود

اینقدر نیز نباید که کسی خوب شود

در زمینی که به این کوکبه شاهی گذرد

سَر بسیار گدایان که لگدکوب شود

نشود هیچ کم از کوکبهٔ شاهی حسن

یوسف ار ملتفت سجدهٔ یعقوب شود

خاک بادا به سر آن مژهٔ گردآلود

کش در آن کو نپسندند که جاروب شود

طلبش گر بکُشد نیز مبارک طلبی‌ست

طالبی را که کسی مثل تو مطلوب شود

من خود این مطلب عالی ز خدا می‌طلبم

زین چه خوشتر که محب کشتهٔ محبوب شود

برو ای وحشی و بگذار صف آرایی صبر

شوق، لشکر شکنی نیست که مغلوب شود