اثر ندیده دل از حرف مهربانی تو
چو شمع تا به کی این گرمی زبانی تو
کسی چهگونه کند ضبط خود که دلها را
به آشکار برد غمزة نهانی تو
تو گرم عذرِ ستم گشتی و مرا به لب
شکایت آب شد از شرم همزبانی تو
هنوز طفلی و دانشوران عالم را
زبان نکته فرو بست نکتهدانی تو
به خط سبز نظر راندی آنقدر فیّاض
که گشت بر همه روشن سواد خوانی تو