نه بهر آنکه عالم بر دلم تنگست مینالم
ولی بیناله بودن در قفس ننگست مینالم
گمان رحم اگر میداشتی کی ناله میکردم
دلم جمع است میدانم دلش سنگست مینالم
نه قانونی است در سوزم نه آهنگی است در سازم
دلم با ناله خوش دارد، هر آهنگست مینالم
کمان تیر آه نارسا زور دگر دارد
نفس را دستگاه ناله تا تنگست مینالم
در این پَیرانه سر منعم چه حاصل کردن از ناله
مرا تا قامت خم دید چون چنگ است، مینالم
مرا با تو اگر وصلست اگر هجرست میسوزم
ترا با من اگر صلح است اگر جنگ است مینالم
گهی چون بحر در جوشم گهی چون کوه خاموشم
ولی فیّاض مدهوشم به هر رنگست مینالم