دی صبا را همنشین زلف جانان دیدهام
دوش ازین سودا بسی خواب پریشان دیدهام
بر مثال حلقة زنجیرِ زلف مهوشان
چشم تا وا کردهام بر روی جانان دیدهام
می شوم دیوانه زنجیرم کنید ای دوستان
دوش دست زلف را در گردن جان دیدهام
ذوق اسلام از دل اهل عبادت میبرد
دین و آیینی که من در کافرستان دیدهام
میدهم جان در بها فیّاض و جانان میخرم
این متاع قیمتی را سخت ارزان دیدهام