چون کند میل سواری در قبال نیمرنگ
دشت را گلگون کند از جلوههای نیمرنگ
پرتو آن روی گلگون سیر رنگش میکند
ماه من هر گه که میپوشد قبای نیمرنگ
در چمن برقع برافکندی و رنگ گل شکست
داشت سیر امشب ز بلبل نالههای نیمرنگ
اشک، گلگونتر شود از نارسائیهای آه
باده رنگینتر نماید در هوای نیمرنگ
مضطرب پیچیده از بس نالهها در بیستون
میرسد در دل هنوز از وی صدای نیمرنگ
شعله از شوخی ندارد از شکست رنگ باک
جلوه رنگین مینماید در قبای نیمرنگ
گر پرد فیّاض رنگ از روی اشکم دور نیست
خوب میافتد به پای او حنای نیمرنگ