فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۱

چون شوقم از اضطراب محظوظ

چون عشق ز پیچ و تاب محظوظ

ناگشته کتان نمی‌توان شد

از صحبت ماهتاب محظوظ

در دیدة ما نگیرد آرام

تا چشم تو شد ز خواب محظوظ

بیرون نروی ز خاطر من

چون گنجی ازین خراب محظوظ

تا نام تو زیب هر کتابست

هستیم ز انتخاب محظوظ

گر حرف محبّتی نباشد

نتوان شدن از کتاب محظوظ

فیّاض ز میرزا سعیدم

چون تشنه جگر ز آب محظوظ