نگشتم ایمن ازین چرخ کینهخواه هنوز
دو اسبه بر سر کیناند مهر و ماه هنوز
هزار مرحله از خویشتن سفر کردم
به این نشان که نیفتادهام به راه هنوز
گل امید برآمد ز شاخ خشک و مرا
به ناز بالش یأس است تکیهگاه هنوز
چه وقت آنکه نگارم به سینه داغ وداع!
نکرده بر رخ او شرم من نگاه هنوز
ثبوت دعوی مهرم به مُهر یأس رسید
کرشمه میطلبد از دلم گواه هنوز
هزار طول امل کرد صرف قامت و نیست
رسا به دامنِ تأثیر دست آه هنوز
نیم ز حاصل خود آگه این قدر دانم
که چشم در ره برقست، این گیاه هنوز
امید عافیت دوست این نویدم داد
که نیست در خود رحمت ترا گناه هنوز
گدائی است به زور این شهنشهی فیّاض
ولی مباد رسانی به گوش شاه هنوز