هر کجا حرف لب آن یار جانی میرود
رنگ از روی شراب ارغوانی میرود
تا جوانی نو بهار زندگانی خرّم است
چون جوانی رفت آب زندگانی میرود
منزلت دورست و فرصت وحشی و ره هولناک
زود باش ای خضر، عمر جاودانی میرود
عهد طفلی رفت و ایّام جوانی هم گذشت
پیری اینک سر به دنبال جوانی میرود
با سمند جذبه باشد آشنا مهمیز شوق
بوی یوسف پیش پیش کاروانی میرود
تکیه بر زور توانایی مکن در راه عشق
پا به پیش اینجا به زور ناتوانی میرود
غافلی فیّاض سخت از بیوفاییهای عمر
خفتهای و روزگارت در امانی میرود