به چمن روی نهی سرو و سمن میسوزند
برفروزی، همه اطفال چمن میسوزند
چه شوی گرم زبان بازی سوسن در باغ
بیزبانان جوانان چمن میسوزند
برمیفروز به قتل دگران چهره به ناز
که شهیدان تو در خاک کفن میسوزند
از دیار تو کسی را نرود پای برون
این غریبان همه در یاد وطن میسوزند
لقمة سفرة رو گرمی او نتوان خورد
عبث این گرسنگان دست و دهن میسوزند
شد به تاب از من و در بزم به کس حرف نزد
اهل مجلس همه در آتش من میسوزند
این چه گرمی است به گفتار تو امشب فیّاض!
که معانی همه در باب سخن میسوزند