ز من دور آن پری پیکر به صد دستور میگردد
به دل نزدیکتر از جان به ظاهر دور میگردد
برای زخم تیرش سینة بیطالعی دارم
که گر الماس ریزم مرهم کافور میگردد
نگاه ما چه سربازی تواند کرد در کویش
که آنجا پرتو خورشید هم از دور میگردد
صبا بند قبای غنچه چون پیش تو بگشاید!
که درصد پرده از شرم تو گل مستور میگردد
پلاس محنت فیّاض شد تشریف نوروزی
بلی در عید دیدار تو ماتم سور میگردد