زان برون زد دلبر من بارگاه از شش جهت
تا توان کردن به سوی او نگاه از شش جهت
وه که شد بر عضو عضوم ناتوانیها محیط
ضعف بر من همچو مرکز بست راه از شش جهت
بیجهت را در جهت جستن طریق عقل نیست
میکنم دعوی و میآرم گواه از شش جهت
ماه و ماهی نیز از خیل پرستاران تست
پادشاه حسنی و داری سپاه از شش جهت
گر به قدر مستی خود در نشاط آید کسی
میتوان افکند بر گردون کلاه از شش جهت
من نیارم سوی او فیّاض دید از هیچ سو
گرچه او دارد به من دایم نگاه از شش جهت