در شب غم همدمم جز آه بیتأثیر نیست
همزبانی بیتوام جز نالة شبگیر نیست
مو به مو پیغام مژگان ترا گوید به دل
از تو ما را قاصدی دلسوزتر از تیر نیست
کوهکن سنگ مزاری میتراشد بهر خود
ورنه زخم تیشه را در بیستون تأثیر نیست
نالة ما بیقراران در تو تأثیری نکرد
این دل ار سنگست اما سنگ آتشگیر نیست
دشت اقلیم جنون در زیر فرمان منست
چون دلم دیوانهای در حلقة زنجیر نیست
دامن صبری اگر در دست افتد شوق را
وعدة وصل تو تا روز قیامت دیر نیست
عشق را افسرده بیپروایی معشوق کرد
ناز یوسف گر جوان باشد زلیخا پیر نیست
از نگاهی میتوان صد داستان را شرح داد
پیش خوبان در دل را حاجت تقریر نیست
کلک ما از یک قلم تسخیر عالم میکند
کار ما فیّاض هرگز بستة تدبیر نیست