فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸

ما به این بی‌اعتباری چرخ سرگردان ماست

با هزاران دیده هر شب آسمان حیران ماست

با وجود آنکه مُهر از نامة ما برنداشت

هیچ مکتوبی ندارد آنچه در عنوان ماست

بر سر خوان هوس عمریست مهمان خودیم

خوان رنگارنگ حسرت نعمت الوان ماست

از پی تحصیل خون دل هزاران غم خوریم

میزبان حسرتیم و آرزو مهمان ماست

گرچه ما در تنگنای دیده‌‌ها موریم لیک

آنچه در وی وسعت دنیا نگنجدشان ماست

دشت‌پیمایی نمی‌دانیم چون مجنون ولی

آنچه صحرا را نیارد در نظر دامان ماست

دامن وصل نکویان داده‌ایم از دست لیک

آنچه دستاویز هجران جیب بی‌دامان ماست

گرچه وصلش فکر بی‌سامانی ما را نکرد

لیک دایم هجر در فکر سروسامان ماست

دوش دل را سوخت شیرینی مگر وصل تو بود

می‌کشد امروز این تلخی مگر هجران ماست

گر به گردون می‌رسد فیّاض را سر، دور نیست

قدردانی‌های عهد خان عالیشان ماست