چو دادند اختیار کل قضا را
غم دوران حوالت کرد ما را
کواکب را به گردون کرد تقدیر
به خاکستر نشاند این دانهها را
ز دست آسمان چندین چه نالی!
که گردانندهای هست آسیا را
چه اقبالست یارب در کمینم
که تأثیری نمیبینم دعا را!
ترا گر درد دیدارست فیّاض
به جز حسرت که دارد این دوا را!