آتش چکد چو آب ز طرز بیان ما
گویی که شعلهایست زبان در دهان ما
از عکس چهره هر دو قدم در دیار عشق
طرح بهار ریخته رنگ خزان ما
امشب که داشتیم حدیث رخت نبود
دلسوزتر ز شمع کسی همزبان ما
چون خامة شکستهنویسان به وصف زلف
حرف درست سر نزند از زبان ما
هرگز کسی ز ضعف به ما ره نمیبرد
گاهی ز ناله پرس چو خواهی نشان ما