سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۲۶

باید ببرم دوست چو خون در رگ و پوست

دوری ز بر دوست گزیدن نه نکوست

از دوست مرا مراد نزدیکی اوست

چه دشمن اگر دور خوهد بود چه دوست