خر خمخانه را دو خم شراب
تا بسر بر نهنین است و سراب
میخورد دم دم و نیاساید
خر نه هشیار از آن نه مست و خراب
گاه از اشهب فراخ عنان
گاه از ادهم دراز رکاب
بر سر از سم نعل بسته ز لعن
میخورد خفته خطا بصواب
هست از جامه خانه فلکی
جامکی ز آفتاب و از مهتاب
روز باشد بخیمه قاقم
شب درآید بخیمه سنجاب
مطبخی دارد از هوی و هوس
پر ز نفرین صرف و لعنت ناب
ناگرفته در او کند بریان
خوک بچگان نابرآمده ناب
تا مراهل کتاب را مهمان
کند آن خرترین اهل کتاب
کند از دوغ میسره باسهل
شش خوش اولیا بفتح الباب
ملح کبریت احمر و بره چون
خضر و چشمه خضر نایاب
پزد اندر تنور چوبین نان
بال سیمرغ در تنوره کباب
دو کفه میکفد نواله لاف
ندهد ریزه بکلب و ذئاب
میرساند ز شکر سکران
بدل از کاسه دماغ شراب
میدهد از ایاز خانه سرد
به تغان خان بسته پرده جلاب
همه سوداش آنکه نقش کند
بجلا بی جریده القاب
اعذب الشعرا کذبه گویند
شعر او عذب بی واو کذاب
شعر من عذب و من صدوق القول
بمدیح وزیر دولت باب
ملک نسل گوهر میران
میر نیک اعتقاد پاک انساب
صدر میرانیان نظام الدین
عامر عالم خراب و بیاب
آنکه از کوکنار سمین اش
سیم خواه ستم شد اندر خواب
نوک باز سپید او چو شود
بچه پرورد در آشیان غراب
ظلم سیمرغ وار درکه قاف
متواری شود ورای حجاب
قاف تا قاف صیت عدل وی است
گذران بر لب اولوالالباب
سائل و زایر از مواهب او
سال و ماهند با نصیب و نصاب
هیچ سائل بر او سلام نکرد
که بلی و نعم نیافت جواب
گوئی هست کف واهب او
قهرمان خزانه وهاب
راوی او آفتاب رخشان است
بر سپهر فضائل و آداب
گر منجم برأی او نگرد
نگرد ارتفاع اصطرلاب
ور براه قدم سپرده او
سرنهد بر فلک رسد زتراب
از فلک بر تراب تا تابد
بشب و روز آفتاب و شهاب
پیش باد از شهاب روی فلک
سالهای بقای او بحساب
تاب در آفتاب جاهش باد
چون فرومانده آفتاب از تاب