سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷ - خاک زمستان

زنده شد خاک زمستان کشته از باد بهار

ساقیا زان آب همچون نار افروزان بیار

خاک بستانرا بده زان آب آتشگون نصیب

تا کند هر شاخساری را چو مستی بادسار

ز آبگون بخت روان کیخسرو آتش حشم

گنج باد آورد کرد از باطن خاک آشکار

خاک از آب و ابر از باد صبا فرزندزاد

لاله مینا تن قطران دل آتش عذار

آتش عشقی که نوزادان آب و خاک را

بد نهان از باد پیدا شد ز بس بوس و کنار

رست از خاک چمن گلبن چو اسبی آبگون

باد را داده عنان در زینش از آتش سوار

بادگیر گوش عاشق گر نباشد خاکبوس

بشنود نعت گل آتش فروغ آبدار

تاج دین محمودبن عبدالکریم آن باد لطف

آب صفوت صدر خاکی حلم آتش اقتدار