وفایی مهابادی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۵۵

جانا شب دوش مرغکی غالیه فام

از بهر وفایی چه خوش افتاده به دام

یک پشت، دو هفت گردن و یازده رو

دو چار سر و دو شش قدم و هفت اندام

دو شهپر و سیزده دم و شش منقار

نه ناخن هم چو خنجر و شازده نام

سه اختر و یک پاره مه و چار هلال

با پنج در و ده صدفش، بود به کام

ای دوست! اگر این مرغ تو دانستی چیست

این مرغ «وفایی» ز وفا باد حرام