بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸ - قطعه

ز اقربا ومالها ای دل مشو شادان که هست

اقربایت عقربان ومالهایت مارها

کاسه ات تا پر می است وکیسه ات تا پر ز زر

چون به گرد شهد موران هست گردت یارها

لیکن آن گردد تهی چون ازمی این خالی ز زر

مر تورا آن یارها یکسر شوند اغیارها