بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۱

ای رخت آئینه انوار حق

ای دلت گنجینه اسرار حق

نیست درعالم به غیر از مهر تو

هیچ نقدی رایج بازار حق

حق بنای خلق عالم چون نمود

در بر خالق بدی معمار حق

مختصر گویم کسی غیر ازتو نیست

پیشکار ومحرم دربار حق

کن نظر درکار من ای آنکه نیست

جز تو کس مختار اندر کار حق

منکر حق تو شد کافر بلی

گشت کافر هر که کرد انکار حق

کی بلنداقبال گرددکس چو من

تا نگردد قابل دیدار حق