بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۳

رخ یک طرف دو طره جانانه یک طرف

بردند دل ز هرطرف از ما نه یک طرف

از خال وزلفت از دوطرف دانه است ودام

دام تونیست یک طرف ودانه یک طرف

مجروح تر دلم شده در چین زلف تو

از بوی مشک یک طرفاز شانه یک طرف

زلفت از آنخمیده دراوبسکه ریخته

زنجیر یک طرف دل دیوانه یک طرف

آن زاهدی که چون دلم از دست اوشکست

خم یک طرف به میکده پیمانه یک طرف

دیشب بدیدمش که زبس بودمست می

خود یک طرف فتاده وصددانه یک طرف

مجنون عشق یارم و سنگم نمی زنند

طفلان به کوچه یک طرف از خانه یک طرف

هر شب ز نور شمع و زنار فراق یار

من یک طرف بسوزم و پروانه یک طرف

اقبالم ار بلند شود در برم شبی

دل یک طرف نشنید وجانانه یک طرف