بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۹

پیش شیرین لب او وصف ز شکر نکنید

وصف شکر به بر قند مکرر نکنید

دسترس هست اگر بر سر گیسوی نگار

هوس مشک تر وخواهش عنبر نکنید

رخ دلدار من ازحسن نداردهمتا

دیگر اورا به خدا بیهده زیور نکنید

تا دراوجلوه کند روی دلارای نگار

دل چون آینه را هیچ مکدر نکنید

دل که خلوتگه عیش است به دیوار ودرش

به جز از نقش رخ دوست مصورنکنید

ندهد یار سما را به بر خویش قرار

تاکه اشک ورخ خود را زر وگوهر نکنید

بردر دوست نشینید ونماییدطلب

طلب حاجت خود از در دیگر نکنید

دلبر آن است که دایم بردل دارد جای

نام هر کس که ره دل زده دلبر نکنید

با ملائک به فلک زهره شنیدم می گفت

به جز اشعار بلنداقبال از بر نکنید