بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹

گوید ار کس زمعجزات مسیح

پیش لعل لب تو هست قبیح

همه عضو تودل برد از دست

کل شی من الملیح ملیح

من به وصف رخ توام اخرص

درهمه قول هایم ار چه فصیح

می کند عمر جاودان به جهان

پیش پایت کسی که گشته ذبیح

بسته ام من ز زلف تو زنار

کرده زاهد ز تربت ار تسبیح

همه اعمال من خطا وغلط

همه افعال توبه جا وصحیح

بسکه کاهیده شدتنم از غم

شده ام پای تا به سر تشریح

نیست حاجت به سیر گلشن وگل

خاک کویت ز بس دهد تفریح

شدم از آن چنین بلند اقبال

که به اغیار دادیم ترجیح