مده بغمزه اجازت دو چشم جادو را
کمانکشی تو میاموز ترک و هندورا
مکش کمان و مزن تیر، ما گرفتاریم
بصید خسته میازار دست و بازو را
چه حاجتت به کمان و چه احتیاج به تیر
که تیره غمزه بس است آن کمان ابرو را