نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » رسالهٔ صد وعظ

این رساله ایست موصوف بصد وعظ من تالیفات محمود بن امیر احمد نظام قاری(کساه الله لباس العافیه) در نصیحت جمعی یاران و دوستان که بپذیرند و بآن پند گیرند.

چو خواهی قبائی که باشد پسند

زاوالای شعرم ستان بند بند

سخنی در لباس میگویم

جامه تان از گناه میشویم

ای عزیزان لباسی که خلاف سنت باشد مپوشید.

در جامه خواب عریان مروید.

برهنگان را بپوشانید.

بویهای خوش پیوسته بکار دارید.

دامن دو توئی حیوه و والائی فرصت بگل ولای ملاهی و مناهی میالائید.

پادشاهنرا بگوئید که بتاج مرصع کیانی و قبای مغرق خسروانی مغرور نشوند.

بسا سری که نیاید فرو بافسر مهر

نهاده بر سر تربت کلاه ودستارش

بخلعتهای بی نظیر و ملبوسات حریر محتشمان حسد مبرید.

درویش ترا جا زبر اطلس چرخست

خوشباش اگر چند گهی زیر پلاسی

دامن نمد مچینید که دستار کنید تا آستین با کلاه که کسوت درویشیست باز حاصل نشود.

در پیچش دستار بنازکی مبالغه مکنید.

آستین جامه و پاچه شلوار دراز مکنید تا درکارها دست و پاچه نشوید. آستین تنگ بی تیر گرز نشاید کرد تا در تیر انداختن و وضو ساختن در زحمت نباشید.

اعتماد بقماش باریک در محل تاریک مکنید.

کرباس خام بگازران ناشی مدهید تا توله زده و خراب نکنند.

وصله اضافه هم از خیاط بخرید شاید که هم از جامه شما دزدیده باشد تا جامه معیوب نشود.

کیسه آقچه یا بقچه در بینه حمام رها مکنید.

از درها که بدر میروید نگران میخ و کلیله باشید.

لباس مناسب حال خود پوشید.

در پیری لباس جوانی در بر مکنید.

در جوانی لباس پیری مپوشید.

شیئان عجیبان هما ابرد من یخ

شیخ یتصی و صبی یتشیخ

با خلعت حریر بگل چیدن مروید تا سوزن خار در دامنتان نیاویزد.

قماشهای فروختنی پیش دلالان و سمساران مگذارید که موجب آفاتست.

صرفه و کفایت در صوف و سقرلاط پوشیدن دانید.

از محرمات بپرهیزید.

از شرب شرم دارید.

در ماهتاب کتان مپوشید.

در عزاها رخت پاره مکنید که نقصان جامه است.

همینت و خلاف سنت رخت تابستان در زمستان مپوشید و خنکی از حد مبرید.

در زمستان چون بمهمانی روید شب در آنجا ممانید که یا شما را از بی فراشی سرما باید خورد و یا صاحب خانه را.

چون کمر صحبت بندید بمیان بسته شهوت مکنید که حکما منع کرده ان.

رخت در چرک دیر مگذارید تا در شستن زود ندرد.

آش بر صوف نفصیله مریزید که آن خود آش خود دارد.

چو تو بجامه ابیاریت بریزی آش

زجامه تو چه فرقست تا بمخفی خان

پوشنی باید که متعدد باشد تا اگر یکی بکازر دهید دیگری باشد که بپوشید.

بگازر اربودت پیرهن ضرورت دان

یکی دگرکه بود لازمت زخشک وزتر

دستمال در هیچ محل از خود جدا میکند بتخصیص در جامه خواب

بسرهای باریک قماش از راه مروید از سبتری میان واقف شوید.

جامه دوخته از بازار مستانید که از چند علت خالی نیست.

در بصارت باید که قیفک از تافته و ماشا از سقرلاط و طبری از مطبق فرق توانی کردن ورنه رخت پوشیدن بر شما چون اطلس و کمخا حرامست.

جامه خاتون از صندوق مبرید که بفروشید ورنه چادر زنان بپوشید.

در محافل تشریف گرانبها بر روی خلق بمردم مپوشانید که در خلوت جامه ادنی دهید و آن باز ستانید که آن محض خست است.

رخت بکرایه و نسیه مستانید و مدهید.

بجامهای مکلف بتکبر راه مروید(انک لن تخرق الارض ولن تبلغ الجبال طولا)

نزدیک جامه خانه آتش رها مکنید.

عجب که آتش والای سرخ شعله نزد

که بستهای قماشات سوختن گیرد

ابریشمینه و اقمشه بسیار در خانه مگذارید تا نپوسد.

در وقت کل موئینه را از بید زدن محافظت نمائید.

نمد تکیه بدست صاحب ریش مدهید.

کونیز ازین نمد کلاهی دارد

روی در قبله ازار در پا مکنید.

در حالت ایستادن نیز در پیش زنان دامن از خود برمدارید.

بینی بآستین و دست بدامن پاک مکنید.

موئینه که بنیاد گل شدن کند بزیر جامه مزنید.

چه اندازی آن صوف سرسبز را

بجائی که هرگز نروید گیا

از قماشهای قلب مثل کمخا و صوف و کتان و ترغو و قیفک امید ثبات و توقع دوام مدارید.

اجناس و قماش از محلی که بدان منسوبند آورده بستانید.

هر متاعی زمعدنی خیزد

قصب از یزد زوده زاسپاهان

قبا بروی فرجی و خرمی و پیشواز مپوشید که مصطلح نیست تا کلاه نوروزی که امیر نوروزست با شما صلابت ترکی ننماید.

هر کدام از شما که نه ترکید و نه مغول و نه از امرا و حکام باید که نوروزی بسر ننهید تا مسخره نشوید.

هر آن مردک تاجیک که خواهد که مردمان باوخندند و بطنز سخنان بر بروتش بندند بشعار ترکان براه رود.

باجامهای چرکن بحمام مروید

نوشته اند خطی کرد فوطه حمام

که هرکه جامه چرکن کند ببر زحلیست

رختهائی که از گازر بازستانید شیب جامه با جرت رها مکنید تا اینمصراع بر شما نخوانند.

گازر گرو خویش بدکان دارد

گرد بالش و نهالی از اطلس بران تافته موی کنید.

در حین سواری نگران آلتهای زین باشید که جامتان ندرد.

در زمستان جامه کافوری مپوشید تا سردی نیفزاید.

پسران وغلامان را ملبس بدارید.

زنانرا برخت خریدن و فروختن بمزاد مگذارید.

در مجلس شرب مگذارید که تردامنان شراب برجامتان ریزند و کرباس سفیدتان والای قلفی شود.

بی وضو بوسه بر آستین صوفی صوف مدهید:

لباسی بپوشید که همه وقت توانید پوشید.

چون پنبه وسط اختیار کنید.

مدام یک رنک شعار خود مسازید.

جامه چند بار شسته که چرکن شود بفروشید تا دیگران دعای خیر کنند.

لباس را بمردم بشناسید نه مرد را بلباس.

مردی که هیچ جامه ندارد باتفاق

بهتر زجامه که در و هیچ مرد نیست

در خرقهای کهنه بحقارت نظر مکنید.

ای بسازنده که در ژنده نهان یافته اند

چون تواضع با کسان کنید در لباسشان مبینید.

فضولی ببقچه کشان مکنید.

جیب شاهدان مکاوید.

از برای پیراهن کرباس باریک بستانید.

زوده نرم ستان از جهه پیراهن

کانچه در زیر بود نرم به از استظهار

عمامه زود از ته باز کنید و باسر پیچید تا گره از کار بسته بگشاید.

در تابستان از جهه زمستان رخت آماده دارید.

در خزان لباس فصل بهار معد سازید.

اگر جامه خود دوست دارید در دکان آهنگران منشینید.

باعصا ران معانقه مکنید.

کلاه پندار از سر بنهید.

ترک نخ نخوت گیرید.

زره سان حلقه اسباب دنیا در گوش مکنید تا جبه وار میخدوز جفای زمان نشوید.

بنشستن دستار مبندید.

جبه بتن مدوزید.

شرب سان در بازار قماش شوخی مکنید که چشمهای عین البقر شواهد حال شماست.

خیانت در وصله روا مدارید که بردهای شما بخط ابیاری قلمی گشته.

بمثال خرقهای آجیده فراخروی مکنید تا بخیه تان بر روی کار نیفتد.

دربند زر چون جامه طلا دوز مباشید تا وجودتان بآتش ستم دهر سوخته نشود.

همچو چادر سفیدرو باشید

نه سیه جامه همچو چشم آویز

ردای نامرادی در برکنید.

بمرقع فقر قناعت نمائید.

بوریاسان از بند قبای قصب برخیزید تا چون نمد لگدکوب جفای زمان نشوید.

چون زیلو در مقام قدمداری و ثبات نفع رسان باشید که (و اما ماینفع الناس فیمکث فی الارض)

همه چیز بگز خود مپیمائید.

ذرجامه خواب مردانه باشید.

رویهای نازک تنگ مزاجرا بدست کتک کاستر مدهید.

قاقم نرم لطیفرا بزیر خارای خشیشی ستبر روا مدارید که آس زیر بودن مشکلست.

زیادتی حسن در لباس خوب پوشیدن دانید.

بآسمان قددیبا اگر کشد بالا

اگر نه در بر اطلس رخیست والا نیست

اکنون نصیحتی دیگر آنست که جوانان صاحب حسن چون خواهند که کتاب البسه بعمل آورند وظیفه آنست که بقچها در حجره این ضعیف حاضر کنند و در نظر این بنده رختها بپوشند تامیان ایشان چنانک دانم ببندم و شیوه عقود دستار و جامه پوشیدن و بند قبا کشیدن و گشودن و لباسها بترتیب در بر کردن بایشان تعلیم دهم.

فضولی نگوید چرا نصیحت عام نکرد و قید جوانان صاحب حسن فرمود.برای انکه مرا پرورش طبع باید کرد تا این سخنها بهم توانم بست و تکلیف طبع نباید کرد چون من تعلیم اینان که گفته ام کرده باشم بتواتر بدیگران خواهد رسید.