نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - و من نتایج افکاره

جامه چون درتوله است از قنطره

در کدینه گشت پاره یکسره

مفرش از جرجانی و مخفی شمار

در جهای خط و حبر محبره

لشکر موئینه را صوف بین

هست چونان لاجوردی دایره

دق مصری رابلا کمخامده

میمنه آراسته با میسره

از قماش شمسی ماشد خجل

چنبری ماه در این منظره

هست جلبیل و چکن خورشید و مه

جونه آمد زهره شکلی زاهره

گرچه رو به پوستینی معظمست

پیش سنجابست و قاقم مسخره

روزن بیت مرا نی دان قصب

وزقلا مدفون و رو بین پنجره؟

برکجی با نسبت دارائیست

خلعت خورشید و مرغ شب پره

از قبائی قلعه آور بدست

کش کلاه و جبه باشد کنگره

گرته پر پنبه گرهست و کمر

ازقسن بر کردش و چاکش دره

پیش بعضی خارپشت و قاقمست

در نظر یکسان و کامو و بره

لیک داند موینه پرداز کو

بر کدامین تیز باید استره

ای جل خرسک تکلتورا مکن

عیب و در بر سر تو هم در توبره

یقه مقلب بگوش استاده است

دکمه کوبا جیب کم کن مشوره

در طهارت زاهد عبدالحقی

از کلاه زردکش بین مطهره

دامن ابریسکی شیرکی

هست چون این لاجوردی دایره

خوش بود گردن ببر این رختها

بابخور عطر وعود مجمره

جاودان قاری بنازد دوش دهر

زین دقیقی و دقیق نادره

مانده ام در کوب حالی زین رخوت

تا چه نوع آید برون از جندره