کز کربلا به دیدهٔ خونبار میرویم
وارسته آمدیم و گرفتار میرویم
خفتند همرهان همه پیر و جوان به خاک
با یک اسیر بستهٔ بیمار می رویم
از دولت سر تو برادر به کربلا
با عزت آمدیم و کنون خوار میرویم
ما را مقیم تربت این در نخواستند
در حضرت حضور تو ناچار میرویم
باشد قصور ما همهجا عذر این گناه
خود واقفی که ما به چه هنجار میرویم
حالی که دستهای گل از ما بهباد رفت
با دست و دامنی همه پرخار میرویم
جان در بهای آب روان نافروش ماند
ز اینجا به جستجوی خریدار میرویم
حاشا به زیر محمل ما کی رود سبک
پی برد ناقه هم که گرانبار میرویم
گر دستها تهی بود از ارمغان چه باک
با بارهای حسرت و تیمار میرویم
سودی که داشتیم ز سودای این سفر
رهزن به پا فکند و زیانکار میرویم
یکباره ز آستین تو شد دست ما رها
ما نیز از آستان تو یکبار میرویم
گم شد و گر تحمل دل گو تمام باش
صد شکر با شکایت بسیار میرویم
طی لسان ندارم و طول زمان دریغ
چون نزد جد و جده به زنهار میرویم
با این شرار ناکس بیگانهخوی شوم
بی آشنا و محرم و غمخوار میرویم
پس بانگ وا اخا ز ثری بر سپهر برد
طاقت ز مه ربود و تحمل ز مهر برد