صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵

تا دیده ز دیدار تو دور افتاده است

جان نیز چو سینه ناصبور افتاده است

دل با همه تلخکامی از زهر فراق

از شوق شکر لبت به شور افتاده است