خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۳

هر دم برود ز باده هوش دل من

خوناب شود قدح ز جوش دل من

در دیر مغان چون درد دل گویم باز

ناقوس بنالد از خروش دل من