خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۷۲

رفتی ز برم ولی نرفتی ز ضمیر

باز آی که جانی و زجان نیست گزیر

هر لحظه ز کوی تو کنم عزم سفر

خونابه ی چشم من شود دامنگیر