خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۶۸

نرگس بنگر که در دهان دارد زر

مسکین چکند که او همان دارد زر

دانی که چرا غنچه دلش می خندد

زانرو که مقیم در میان دارد زر