خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۴۱

چون طره زپای یار سر برگیرد

در حال دگر سرکشی از سر گیرد

آن رخ که بود برو نشان در دوست

هر دم فلکش زمهر در زر گیرد