خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۱ - فی منقبة اسدالله الغالب علی بن ابیطالب سلام الله علیه

وجه برات شام بر اختر نوشته اند

و اموال زنگ بر شه خاور نوشته اند

مستوفیان خسرو کشور گشای هند

بر باختر مواجب لشکر نوشته اند

در باب ظلمت آنچ خضر نقل کرده است

بر گرد بارگاه سکندر نوشته اند

مضمون روزنامه خورشید خاوری

بر کارنامه ی مه انور نوشته اند

دیوانیان عالم علوی بمشک ناب

واللیل بر حواشی دفتر نوشته اند

کتابیان رقعه نویس سواد شام

والنجم بر صحایف اختر نوشته اند

بر گرد روی شاهد مشگین عذار چرخ

از شب خطی سیاه معنبر نوشته اند

دانی که چیست اینکه خطیبان آسمان

برطرف هفت پایه ی منبر نوشته اند

یک نکته از مکارم اخلاق مرتضیست

کانرا برین کتابه بعنبر نوشته اند

در معنی فضیلت داماد مصطفی

پیران هفت زاویه محضر نوشته اند

منظومه ی محبت زهرا و آل او

بر خاطر کواکب ازهر نوشته اند

دوشیزگان پرده نشین حریم قدس

نام بتول بر سر معجر نوشته اند

انجم کلام مرتضوی راز راه یمن

برگرد این رواق مدوّر نوشته اند

بر هفت هیکل فلکی هر دعا که هست

آن از زبان صاحب قنبر نوشته اند

رمزی که در مطاوی طومار کبریاست

بر نام اهل بیت پیمبر نوشته اند

آن آیتی که نقش طوامیر نصرتست

بر رایت کُشنده ی عنتر نوشته اند

وصف خدنگ چار پر جان شکار او

مرغان معنوی همه بر پر نوشته اند

از دست و پنجه اسدالله کنایتیست

حرفی که بر جبین غضنفر نوشته اند

نامش نگر که قلعه نشینان موسوی

مهر گشاد بر در خیبر نوشته اند

نعتش نظاره کن که رها بین عیسوی

بهر شرف بر افسر قیصر نوشته اند

القاب عالیش ز پی اکتساب قدر

بر سقف چار صفّه ی شش در نوشته اند

ابیات شوق آنک نبی را برادرست

اجرام بر روان چو آذر نوشته اند

بابیست از فضائل از هر چه چار فصل

این هفت کهنه پیر معمّر نوشته اند

نقشش به کارگاه ملک بر کشیده اند

مدحش ببارگاه فلک بر نوشته اند

مه پیکران طاق زبرجد محامدش

بر یاره و نطاق دو پیکر نوشته اند

لشکر کشان عالم جان نام دُلدلش

بر کوهه های زین تکاور نوشته اند

صنعت گران چرخ بزر وصف ذوالفقار

بر تیغ خور نوشته و در خور نوشته اند

خنجر کشان صف شکن خیل مهر او

بر آفتاب نعل بها زر نوشته اند

ذکر غبار درگه آن میر هاشمی

شاهان سرفراز بر افسر نوشته اند

در گوش ما مدایح شبّیر خوانده اند

بر جان ما مناقب شبّر نوشته اند

وادرار ما که دیده رساندی بخون دل

امسال بر ولایت حیدر نوشته اند

آنرا که سر فدای هوای علی نکرد

یارب ز حادثات چه بر سر نوشته اند

ای بس که هفت کشور گردون بیک نفس

مردان راه او بقدم در نوشته اند

اشعار من که مادح اولاد حیدرم

هم بحر مشق کرده و هم بر نوشته اند

فردوسیان حدیث روان بخش عذب من

در روضه بر حوالی کوثر نوشته اند

وز شوق مدحتش سخنم ساکنان مصر

بر کوزه ی نبات بشکّر نوشته اند

چونست کز حوادث دوران روزگار

هر دم بنام من غم دیگر نوشته اند

دردی که بر دفاتر تقدیر مثبتست

گوئی ز بهر این دل غمخور نوشته اند

عمّانیان حکایت بحرین چشم من

بر جام زر بباده ی احمر نوشته اند

شادم بدین که بر صفحات عقیدتم

شرح خلوص آن شه صفدر نوشته اند

خواجو کمال نامه ی مستان حیدری

بر جان عارفان قلندر نوشته اند

کرّ و بیان ستایش ابکار خاطرت

بر چشمهای روشن اختر نوشته اند

زنهار غم مخور که بر اوراق سرمدی

بهر تو فتحهای موّفر نوشته اند