خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۳

گفتم چه خورم در طلبت گفت که خون

گفتم چه بود حال دلم گفت جنون

گفتم که مرا کی بکشی گفت کنون

گفتم که ز دستت بجهم گفت که چون