خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۷۱

با هستی تو انسی و جانی همه نیست

با ملک بقا عالم فانی همه نیست

هر چیز که نیست چون بینی همه هست

آن چیز که هست گر بدانی همه نیست