خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹

اهل تحقیق چو در کوی خرابات آیند

از ره میکده بر بام سماوات آیند

تا ببینند مگر نور تجلّی جمال

همچو موسی ار نی گوی بمیقات آیند

گر کرامت نشمارند می و مستی را

از چه در معرض ارباب کرامات آیند

بر سر کوی خرابات خراب اولیتر

زانک از بهر خرابی بخرابات آیند

پارسایان که می و میکده را نفی کنند

گر بنوشند مئی جمله در اثبات آیند

ورچو من محرم اسرار خرابات شوند

فارغ از صومعه و زهد و عبادات آیند

بدواخانه ی الطاف خداوند کرم

دردمندان تمنّای مداوات آیند

تشنگان آب اگر از چشمه ی حیوان جویند

فرض عینست که چون خضر بظلمات آیند

اسب اگر بر سر خواجو بدواند رسدش

آنک شاهان جهان پیش رخش مات آیند