خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۳

جانم از غم بلب رسیده ی تست

دلم از دیده خون چکیده ی تست

راستی را قد خمیده ی من

نقشی از ابروی خمیده ی تست

طوطی جانم از پی شکرت

ز آشیان بدن پریده ی تست

با لب لعل روح پرور تو

جوهر روح پروریده ی تست

شاید ار سر نهند سرداران

پیش رویت که برکشیده ی تست

دل شوریدگان بی آرام

در سر زلف آرمیده ی تست

دیده نادیده می کنی و مرا

دیده پیوسته در دو دیده ی تست

بنده را کو بزر کنند بها

بی بها بنده زر خریده ی تست

دل خواجو بجان رسید و مرا

جان غمگین بلب رسیده ی تست