گرفت از سیل اشکم خانه تن ساز ویرانی
مرا کشتی شکست آخر در این دریای طوفانی
چه قامت ها که چوگان شد، چه سرها گوی میدان شد
عفاک الله از آن گوی زنخ و آن زلف چوگانی