یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۷۵

دلنواز برادر با جان برابر کامکار من، رشحی از رشحات قلم محبت در تراوش آمده بود حدیقه خاطر محزون را قرین طراوت نمود، دیده در راه انتظار سفید را از مدادی سوادی بخشود، فرد:

نامه نی عقد گهر ریخته بر صفحه سیم

نامه نی عنبر تر ریخته بر برگ سمن

پروانچه همایون اشرف اعلی روحی فداه را مشرف گردید، تارک امید و استظهار را دره التاج رسید، یک طاقه شال بوته انعامی از قبچاق خانه مرحمت خسروی را کمربند عبودیت و چاکری ساخت و به مراسم شکرگزاری عواطف شاهانه پرداخت چهل قطعه انعامی مزید مکارم قاآنی بود.خواست عریضه در جواب نگارد و خود را در عداد چاکران شمارد، حق مطلب از بسیاری اشفاق شاهنشاهی و مراحم نامتناهی وله و حیرتی دست داده که نمی دانم به چه زبان عریضه نگارم و چگونه ظهور این مراحم را شکری گزارم. در این صورت بی زبانی را خوشتر و عالم حیرت را بهتر دانستم. چنین به خاطر فاطر رسید که همین قدر به آن برادر اظهار شود که مرا نه زبانی و نه قوه بیانی که توانم شکر این عواطف را ادا سازم یا به عرض مراتبی پردازم، فی الجمله از محرومی خود از آستان اقدس شکایتی و از محنت مهجوری از انجمن حضور مقدس حکایتی در میان آرم و از روی حسرت و تاسف تمنائی به آن برادر عزیز شمارم، فرد:

آنکه جدا از برش ماند زهی تیره بخت

وانکه به خاک درش مرد زهی بختیار

باری، فرد:

شما کآزادگان شاخسارید

نشاط سرو و گل فرصت شمارید

به امید آنکه در انجمن حضور ازین مهجور اسمی گویا شود، محقر بارنامه ای مصحوب فریدون بیک ارسال داشت، از محبت آن برادر کامکار تمنا اینکه در پیشگاه حضور جلوه ظهور دهند شاید به درجه قبول رسد.