اگر جویای روزگار درهم و پریشانم باشند همان است که بارها نگاشته ام، و پنهان و آشکار روشن و هویدا داشته. نمی دانم نمی خوانی یا نگارش پاسخ را به پاره اندیشی ها درست نمی دانی . چشم در راه نامه و پیامی که در او امید کامی باشد سفید، و دل از پویه بامی که اندیشه مندم که این دوری دیرباز اندک اندک شیشه مهرم سبک از دست آن دل که دشمن و دوستش یک سنگ است و نزدیک و دورش یک رنگ بازگرفته به سنگ آزماید، و مرا نیز که از دو جهان جز تو خداوندی ندانم چون تو دیگر بندگان خودکام هوس پرست پندارد، راستی راستی دل ها را به دل ها راه بودی.