از زیارت نامه شیوا نگارت روان را آرامشی سهلان سنگ و جان را رامشی البرز درنگ خاست، چون آیه رحمتش تعویذ گردن و طوق پیراهن کردم آستان ستایش را بر سلامت پاک وجودت تهیه تحیت و سجود نمودم، که نصیحت دوست و فضیحت دشمن وجود بی هست و بودم را از نظر رحمت انداخته باشد و نقش محبتم را که نگاشته خامه صفا و حقیقت است و محضر قبول ارباب شریعت و اصحاب طریقت وسوسه لامذهبی چند پرداخته. پاک یزدان را سپاس که بنده مولا شناس رامکرر در خلوات و جلوات آزموده اند و در هستی و هوشیاری و خواب و بیداری با او بوده. اگر بی خبران و کوته نظران به قیاس آلودگی های خویش در حق این بنده و حضرت اندیشه دیگر سگالند، عصمت عشق و عفت حسن را چه زیان خواهد داشت و معاملات آمیزش و ارتباط ما را که سروا و سرود اغلب ابنای زمان است کدام نقصان خواهد خاست، بیت:
این مهر را زوال نباشد به حکم آنک
ما پاک دیده ایم و تو پاکیزه دامنی
مادام حیات آستان ارادت را بر یک پای عبادت ایستاده ام و ترک سر و برگ روان را مهیا و آماده، بیت:
تا تو اشارت کنی که در قدمم ریز
جان گرامی نهاده بر کف دستیم
چه بسیار آرزومندم که در مشق تحریر و انشا و تلفیق و تتبع فرهنگ تازی و دری و آداب محاورت و معنی اشعار و تمیز غث و سمین سخن و علوم سلوک و سازش و تمهید فزایش مهر دوست و کاهش دشمن و دیگر چیزها که اسباب مکنت را پیرایه است و اصحاب ثروت را سرمایه، از در شوق و روی رغبت بکوشی. بهمان خجسته وجود که منش یک بنده ام و به توحید شرک سوزش پرستنده، اگر یکسال در این کار قدم استوار و به هنگام فرصت از خور مکنت آنچه نوشتم شمارگیری مترسل حسابی خواهی شد و به انداز مقام خود سیم صاحب و صابی خواهی گشت، بیت:
پیران سخن به تجربه گفتند گفتمت
هان ای جوان که پیر شوی پند گوش مکن