یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۹۲ - بعد از ورود به سمنان به یکی از عرفای طهران نگاشته

کعبه اغنیا، قبله فقرا، اگر چه مجالی نیست که احتمالی بر تفقد حال ما نیز توانی، ولی چون از این بنده عرض احوالی شرط ارادت بود جسارت کرد.روز قربان سالما وارد سمنان شدم. منسوب و منتسب دیده شد و جان از کشاکش کلفت رهیده. طرفی از کوی گرفته نشسته ام و در بر روی جهان بسته. اگر یاری به ملاقات آید با شرط یاری بارش کشم، و با قید مغایرت خارش خورم، که در طریقت ما کافری است رنجیدن. امیدوارم که در سایه این همایون دولت روزی دو آسوده شویم و گذشته ها زشت یا زیبا نابوده شماریم. اگر از دویدن ره به مقصد رفتی آهوی هامون شیر گردون شدی و گدای کشور شرم قارون. بلی چیزی که گاه صدمه می زند حرمان خدمت سرکار و برخی یاران است و این پژمرده باغ از هر در محتاج باران خدا بر وجه لایق وصال آرد و شما را بر زحمت ما نیروی احتمال دهد.