یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » غزلیات » شمارهٔ ۳۱

هر که زین جانوران صورت آدم با اوست

هر چه...گی اندر همه عالم با اوست

شرع بر بسته مردم به مثل دانی چیست

دیو... که انگشتری جم با اوست

گرنه... ای از لعل بتان دست مدار

کآن سلیمان جهان است که خاتم با اوست

با تو ای زاهد ...چه رامش ز بهشت

هرگز آن عید نیاید که محرم با اوست

در میان دلبر و ... رقیبش به کنار

چه تمتع ز بهشتی که جهنم با اوست

هر که زین مردم ...گریزان کم و بیش

گوهر مردمی ار بیش و اگر کم با اوست

همه حیران توانائی ...دلم

تا چه سان قطره خونی دو جهان غم با اوست

نام سردار بدین مردم ...مبر

زانکه بخشایش بس روح مکرم با اوست