نخست آغاز هر دفتر ستایش پاک یزدان را
که هیچ و پوچ هستی داد این زنقحبه امکان را
همی از فر خایه اسب ارواح مکرم زد
رقم منشور سالاری این زنقحبه انسان را
به جای آنکه ستایندش در بازار یکتائی
به انبازیش پر کردند هر زنقحبه دکان را
دو خر...تر زاینان به زراقی و شیادی
به صد زنقحبگی بستند بر خود شرع و عرفان را
زهی صوفی که نتواند تمیز خلسه از اغما
زهی مفتی که نشناسد ز حیدر بیک قرآن را
به مسجد تاخت این زنقحبه و آن زنقحبهی دیگر
به کوی دیرو بر کردند فتوی را و فرمان را
گروهی در پی آن رفت و خیلی رخ بدین آمد
مسلم شد ریاست خسروان کفر و ایمان را
جز ارواح مکرم کآمد از زنقحبگان خارج
چه شرعی را چه عرفی را چه پیدا را چه پنهان را
زن گیتی بگادند این دو خر ملا و سگ صوفی
خلاف من که گاییدم هم زن این هم زن آن را
پی یغمای دنیی و دین این...خر مردم
همان کردند کآدم از گنه بگذشت شیطان را
من و پاکیزه کیش پاک پیغمبر که با عفوش
نترسم گر کشم بر خر زن گبر و مسلمان را
به اطراف ار رسد سردار طوماری ازین دفتر
سخن سنجان فرو شویند آن زنقحبه دیوان را