آن خدیو چار بالش صدر هفت ایوان چه شد
ذوالجناح ای ذوالجناح
خسرو دنیا و دین سلطان انس و جان چه شد
ذوالجناح ای ذوالجناح
پروریدت سالها تا کش چنین روز ای دریغ
وارهی از تیر وتیغ
بی وفا اسبی سپاس آن همه احسان چه شد
ذوالجناح ای ذوالجناح
چون به میدان تاخت تنها خیلها زاشک و فغان
ساختمش از پی روان
سود اشک آخر چه آمد حاصل افغان چه شد
ذوالجناح ای ذوالجناح
چون به میدان تاخت تنها خیلها زاشک و فغان
ساختمش از پی روان
سود اشک آخر چه میدان حاصل افغان چه شد
ذوالجناح ای ذوالجناح
شهسواری کآمدش اندر به جولانگاه گام
ماه و هفته صبح و شام
بارگی دوش نبی عرش خدا میدان چه شد
ذوالجناح ای ذوالجناح
کودکان لب خشک مسکین تن در آذر دل بتاب
دیدگان در راه آب
ساقی تسنیم و خضر چشمه حیوان چه شد
ذوالجناح ای ذوالجناح
یوسف یعقوب دانم رست از زندان چاه
شست بر ایوان جاه
یوسفی کش چاهسار قتلگه زندان چه شد
ذوالجناح ای ذوالجناح
گفتی از پیکان و خنجر تیغ و گرز آمد هلاک
و آسمان برزش به خاک
آن هلاک گرز و تیغ و خنجر و پیکان چه شد
ذوالجناح ای ذوالجناح
آسمان طوفان خون انگیخت گیرم در به خاک
ز آن سفینه نوح پاک
تخته پاره کو زید از لطمه طوفان چه شد
ذوالجناح ای ذوالجناح
دانم ای خاکم به سر کافتادش از خنجر جدا
سر جدا پیکر جدا
آن سر بی تن کجا رفت آن تن بی جان چه شد
ذوالجناح ای ذوالجناح