اگر آن سنگ که داری ببر اندر دل تست
شد درستم که همی دل شکنی حاصل تست
پیش از این بود حکایت همه از شیشه و سنگ
مثل امروز حدیث دل ما و دل تست
مرگ از آسیب تو کرد ایمنم ای موج سر شک
تا چه موجی تو که غرقاب عدم ساحل تست
مایل مدعیت چون نگرم منکه ز رشک
مدعی با دل خویشم که چرا مایل تست
ضعف شد قوت کارم که کسی پی نبرد
کاین منم یا که غباری ز پی محمل تست
بیدل آن کو که ز دلدار بدل ماند باز
جان فدایت اگر این قطره خون قابل تست
آنچه آمد غرض از خلقت زیبائی و حسن
چون نکو می نگرم جمله در آب و گل تست
او به خون تو و ای دل تو به تیغش تشنه
هر که از قتل تواش منع کند قاتل تست
از چه یغما به حدیثت مثل سحر زنند
گر نه هاروتی و آن چاه ذقن بابل تست