باز بیدین و دلم کرد شبیّ و سحری
از خم زلف فروغ رخ زرّینکمری
بیمحابا به سر زلف بلائی، ستمی
بیتکلف به لب لعل، قضائی، قدری
شعلهای، برقی، تابی، شرری، تیغزنی
آتشی، آبی، روحی، خردی، تاجوری
پرتوی، نوری، حوری، قمری، خورشیدی
شاهدی، شوخی، شنگی، شغبی، خوش سیری
ساحری، تندی، جادوفکنی، خیرهکشی
فتنهای، مستی، لشکرشکنی، عشوهگری
حاصل صیت امامی ز حصول غم توست
بیدلی، شیفتهای، سوختهای، بیسپری