بدان که فضل گرسنگی نه از آن است که اندر وی رنج است، چنان که فضل دارو نه از آن است که تلخ است، لیکن اندر گرسنگی ده فایده است.
فایده اول آن که دل صافی کند و روشن گرداند و سیری مرد را کوردل و کنداندیشه کند و بخاری که از وی به دماغ شود مرد را کالیو کند تا اندیشه بشولیده شود. و از این گفت رسول (ص) که دلهای خویش زنده گردانید به اندک خوردن و پاک گردانید به گرسنگی تا صافی و سبک شود و گفت، «هر که خویشتن را گرسنه دارد، دل وی زیرک شود و اندیشه وی عظیم شود».
شبلی رحمهم الله همی گوید، «هیچ روز گرسنه ننشستم لله را که اندر دل خویش حکمتی و عبرتی تازه نیافتم». و رسول (ص) گفت، «سیر مخورید که نور معرفت اندر دل شما کشته شود». پس چون معرفت راه بهشت است و گرسنگی درگاه معرفت است، گرسنه بودن، در بهشت کوفتن است چنان که رسول (ص) «ادیموا قرع بابز الجنه بالجوع».
فایده دوم آن که دل رقیق شود، چنان که لذت ذکر و مناجات بیابد و از سیری قسوت و سختی دل خیزد تا هر ذکر که همی کند بر سر زبان باشد و اندرون دل نشود. جنید رحمهم الله همی گوید که هرکه میان خود و میان حق تعالی توبره طعام نهاده است و آنگاه می خواهد که لذت مناجات بیابد، هرگز این نشود.
فایده سوم بطر و غفلت در دوزخ است و شکستگی و بیچارگی و عاجزی درِ بهشت است. سیری بطر و غفلت آورد و گرسنگی عاجزی و شکستگی آورد تا بنده ای خود را به چشم عجز نبیند که به یک لقمه که از وی درگذرد جهان بر وی تنگ و تاریک شود، قدرت خداوند نبیند و برای این بود که کلید خزاین روی زمین بر رسول عرض کردند، گفت، «نخواهم، بلکه روزی گرسنه و روزی سیر دوست تر دارم، چون گرسنه شوم صبر کنم و چون سیر شوم شکر کنم».
فایده چهارم آن که چون سیر بود گرسنگان را فراموش کند و بر خلق خدای تعالی شفقت نبرد و عذاب آخرت فراموش کند. و چون گرسنه شود از گرسنگی اهل دوزخ یاد آورد و چون تشنه شود از تشنگی اهل قیامت یاد آورد و خوف آخرت را شفقت بر خلق از درگاههای بهشت است و بدین بود که یوسف (ع) را گفتند که خزانه روی زمین داری، چرا گرسنه باشی؟ گفت، «ترسم که اگر سیر شوم درویشان گرسنه را فراموش کنم».
فایده پنجم آن است که سر همه سعادتها آن است که نفس را زیر دست خود کند و شقاوت آن است که خویشتن را زیر دست نفس کند و چنان که ستور سرکش را جز به گرسنگی رام نتوان کرد، آدمی همچنین باشد. و این نه یک فایده است که کیمیای فواید است، چه همه معصیتها از شهوت خیزد و همه شهوت از سیری خیزد.
ذوالنون مصری رضی الله عنه می گوید که هرگز سیر نخوردم که نه معصیت کردم یا قصد معصیت کردم. عایشه رضی الله عنها می گوید که اول بدعتی که از پس رسول (ص) پدید آمد سیری بود که چون قوم سیر شدند و سیر بخوردند نفس ایشان سرکشی کردن گرفت.
و اگر به سبب گرسنگی فایده ای نبود مگر آن که شهوت سخن بود و شهوت فرج ضعیف شود، تمام است که هرکه سیر بخورد به فضول گفتن و عیب جستن مشغول شود و شهوت فرج غالب شود و اگر فرج نگاه دارد، چشم نگاه ندارد و اگر چشم نگاه دارد، اندیشه دل نتوان داشت و گرسنگی همه را کفایت کند. و برای این گفتند بزرگان که گرسنگی گوهری است در خزانه حق تعالی. بدان دهد که دوستش دارد و به هر کسی ندهد. و یکی از حکما گفته است که هر مرید که یک سال نان تهی خورد و نیمه آن خورد که عادت وی باشد، خدای تعالی اندیشه زنان از دل وی برکند.
فایده ششم اندک خفتن است. بدان که کم خوردن اصل همه عبادتهاست و اصل مناجات و ذکر و تفکر است خاصه به شب و هرکه سیر بخورد خواب به شب بر وی غالب شود و چون مرداری بیفتد و عمر وی ضایع شود. یکی از پیران هر شب بر سفره منادی کردی که ای مریدان سیر مخورید که آب بسیار خورید و آنگاه بسیار خسبید. آنگاه در قیامت حسرت بسیار خورید و هفتاد کس اتفاق کرده اند که بسیار خفتن از آب بسیار خوردن است.
و سرمایه آدمی عمر است و هر نفسی از تو گوهری است که بدان سعادت آخرت را صید توان کرد و خواب عمر ضایع کند و به زیان آورد و چه چیز عزیز تر بود از آن که خواب را دفع کند؟
و هرکه تجهد کند بر سیری، لذت مناجات نیابد و چون خواب غلبه کند، باشد که احتلام افتد و به شب غسل نتوان کرد جنب بماند و از عبادت بازماند و اندر رنج غسل افتد و اگر در گرمابه شود باشد که سیم ندارد و باشد که در گرمابه چشم بر عورات افتد و بسیاری آفتها از آن تولد کند.
بوسلیمان دارانی می گوید، «احتلام عقوبت است»، و از این سبب می گوید که آن از سیری باشد.
فایده هفتم آن که روزگار بر وی فراخ شود و به علم و عمل پردازد و چون بسیار خورد، خوردن و پختن و خریدن و ساختن و انتظار هم روزگار خواهد و آنگاه به طهارت جای شدن و طهارت کردن این همه روزگار ببرد و هر نفسی سرمایه ای است گوهری آدمی را و ضایع کردن آن بی ضرورتی ابلهی باشد.
سری سقطی رحمه الله علیه می گوید که علی جرجانی پست جو به دهان همی انداخت. گفتم، «چرا نان نخوری؟» گفت، «میان این و میان آن که نان خورم هفتاد تسبیح تفاوت است در روزگار، بدین سبب چهل سال است نان نخوردم تا نباید به خاییدن این سود از من فوت شود». و شک نیست که هرکه گرسنگی عادت کند، روزه بر وی آسان شود و اندر مسجد اعتکاف تواند داشت و همیشه بر طهارت تواند بود و از چنین فایده ها نزدیک کسانی که تجارت آخرت کنند حقیر نبود.
بوسلیمان دارانی همی گوید که، «هرکه سیر بخورد شش چیز بوی درآید: حلاوت عبادات نیابد و حفظ وی اندر قرآن بد شود و از شفقت بر خلق محروم ماند که پندارد که همه جهان سیر است و عبادت بر وی گران شود و شهوتهای وی زیادت شود و همه مومنان گرد مسجدها گردند و وی گرد طهارت جای و مزبله گردد».
فایده هشتم آن که اندک خورد تن درست باشد و از رنج بیماری و دارو و ناز طبیب و رنج رگ زدن و حجامت کردن و داروی تلخ خوردن رسته بود. و حکیمان و طبیبان اتفاق کرده اند که هیچ چیز نیست که همه نفع است و اندر وی هیچ زیان نیست مگر اندک خوردن.
و یکی از حکما گفته است که بهترین چیزی که آدمی خورد و نافع ترین، نار است و مضر ترین گوشت قدید است و چون قدید اندک خورد بهتر است از نار که بسیار خورد و اندر خبر است که روزه دار تا تندرست باشی.
فایده نهم آن که هرکه اندک خورد خرج وی اندک بود و به مال بسیار حاجتمند نشود و همه آفتها و معصیتها و دلمشغولی ها از حاجت خیزد به مال بسیار که چون خواهد که هر روز چیزهای خوش خورد و بسیار خورد، همه روز در رنج آن باشد که تا چون به دست آرد و باشد که اندر شبهت و اندر طمع و اندر حرام افتد.
یکی از حکما می گوید که چون من از کسی وام خواهم کرد از شکم خویش وام کنم و ترک وام بگویم. دیگری می گوید، «من بیشتر حاجتهای خویش بدان روا کنم که به ترک آن آرزو بگویم». ابراهیم ادهم بپرسیدی از نرخ چیزی، گفتندی گران است. گفتی ارخضوه بالترک ارزان بکنید بدان که ترک گویید.
فایده دهم آن که چون بر شکم خویش قادر شد، بر صدقه دادن و ایثار کردن و کرم ورزیدن قادر شد، چه هرچه اندر شکم شد جای وی کثیف بود و هرچه به صدقه داد جای وی دست لطف حق تعالی بود.
رسول (ص) اندر یکی نگریست. شکم فربه داشت. گفت، «اگر این که در این جا کرده ای اندر جای دیگر کردی بهتر بودی، یعنی اندر صدقه و راه حق تعالی».